غصه ی دنیا ندارم، چون تو، دنیایم شدیحسرت فردا ندارم، چون تو، فردایم شدیداده ام گلخانـه ام را دست تـو ای نازنینبـاغبـان ِ مهـربـان ِ جملـه گلهـایم شدیماه وخورشیدو فلک دیگر نمیخواهم که توروشنـی ِدلپـذیـر ِروز و شب هـایم شدیبی تـو تنهـایی مرا ، بدجور تنها کرده بودآمدی،، دیگـر حبیب قـلب تنهـایم شدیهمچو ماهی بودم و در حسرت آب روانبا وجودت خوب من، مانند دریایم شـدیغصه ای دیگر ندارم، در دلِ حسرت کشمخط بطلانی،، به روی درد و غمهایم شدی, ...ادامه مطلب